اسلایدر

داستان شماره 922

داستانهای باحال _داستان سرا

داستانهای همه جوره_داستانهایی درباره خدا_پیغمبران_امامان_عاطفی_ عشقانه_احساسی_ظنز_ غمگین_بی ادبانه و.............

داستان شماره 922

 

درسی برای دزد

روزی علامه محمد تقی جعفری(رحمت الله علیه) به منزلش در خیابان خراسان می¬رفت که متوجه شد دزدی قالی منزل ایشان را برداشته و می¬برد. دزد را تعقیب کرد و در سرای بوعلی، در بازار تهران دید که او در حال به دست آوردن قیمت قالی است. پس از لحظه¬ای ایستادن در مقابل حجره¬ای که معامله در آن انجام می¬شد، پیش رفت و پیشنهاد داد که با پرداختن سودی به دو طرف(صاحب حجره و دزد) قالی را بخرد، به شرط آن که خود فروشنده آن را تا منزل برایش حمل کند
وقتی دزد به درب منزل استاد رسید، اصل داستان را فهمید و به عذر خواهی پرداخت. استاد بدون این که به رویش بیاورد به او گفت: من که ندیدم تو از خانه¬ی من فرش دزدیده باشی، من فقط قالی را از تو خریده¬ام و به این صورت او را به راه راست راهنمایی کرد

[ جمعه 22 مهر 1393برچسب:درسی برای دزد, ] [ 16:10 ] [ شهرام شيدايی ] [ ]


صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 36 صفحه بعد